کد مطلب:88700 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:528

عواقب زیاد خندیدن











در روایات به تعدادی از آنها اشاره شده كه از آن جمله:

1- موجب حقارت انسان در قیامت می شود و این مطلب در حدیث امام باقر (ع) گذشت كه فرمودند: «كثره الضحك تترك العبد حقیرا یوم القیامه».[1].

2- موجب مرگ قلب می شود، رسول گرامی فرمودند: «ایاك و كثره الضحك

[صفحه 580]

فانه یمیت القلب، از خنده زیادی بپرهیزید كه قلب را می میراند».[2] مولی علی (ع) نیز فرمودند: «كثر ضحكه مات قلبه، كسی كه خنده اش زیاد شود، قلبش مرده است.»[3].

3- موجب محو ایمان می شود: رسول گرامی فرمودند: «كثره الضحك یمحو الایمان، خنده ی زیاد ایمان را محو می كند.»[4].

4- موجب از بین رفتن هیبت و وقار انسان می شود. مولی علی (ع) می فرمایند: «من كثر ضحكه ذهبت هیبته كسی كه خنده ی او زیاد شود، هیبت و ابهت او می رود.»[5].

در جای دیگر می فرمایند: «كثره ضحك الرجل تفسد وقاره، زیادی خنده مرد، وقار او را فاسد می كند.»

5- خنده ی زیاد موجب وحشت همنشین و زشت كردن رهبر و رئیس می شود: امام متقیان علی (ع) می فرمایند: «كثره الضحك یوحش الجلیس و یشین الرئیس»[6]، خنده ی زیادی اعتماد دوست و همنشین انسان را نسبت به انسان كم و موجب وحشت او در همنشینی می شود، زیرا زیاد خندیدن مناسب انسان عاقل و متین نیست و موجب بی وقاری رهبر می گردد.

6- خنده ی مستانه موجب گریه ی در قیامت و گریه بر گناه مایه ی سرور و خنده در قیامت است. امام صادق (ع) فرمودند: «كم ممن اكثر ضحكه لا عبا یكثر یوم القیامه بكاوه و كم ممن اكثر بكائه علی ذنبه خائفا یكثر یوم القیامه فی الجنه سروره و ضحكه»، چه بسیار از كسانی كه خنده را از روی بازی و شوخی زیاد كردند و روز قیامت گریه ی آنها زیاد است و چه بسیار از كسانی كه گریه بر گناهشان را از روی ترس از مقام خداوندی زیاد كردند و در روز قیامت در بهشت، سرور و خنده ی آنها زیاد

[صفحه 581]

می شود».[7].

آری از خنده ی مستانه و قهقهه بپرهیزید، و بالاتر از این خود شما نیز سخنی نگوئید و كاری نكنید كه دیگران این گونه بخندند به اصطلاح خود را دلقك بی خبران نكنید!

رسول گرامی (ص) فرمودند: «ان الرجل لیتكلم بالكلمه فی المجلس لیضحكهم بها فیهوی فی جهنم ما بین السماء و الارض، مردی در مجلسی به كلمه ای تكلم می كند، تا حاضرین را با آن كلمه بخنداند ولی خودش در جهنم میان آسمان و زمین رها می شود.»[8].

در جای دیگر فرمودند: «وای بر كسی كه سخن می گوید و دروغ می گوید، تا عده ای را بخنداند، وای بر او وای بر او!»[9].

مولی علی (ع) می فرمایند: «ایاك ان تذكر من الكلام ما كان مضحكا و ان حكیت ذلك عن غیرك، بپرهیز از ذكر كردن كلامی كه خنده آور باشد، گرچه از دیگری آن را حكایت كنی»![10].

امام صادق (ع) نقل می كنند، در مدینه (در زمان امام سجاد (ع) مردی بود یاوه گو كه كار او خنداندن مردم بود.

امام سجاد فرمودند: این مرد مرا خسته كرده كه به او بخندم، روزی آن حضرت با غلامان عبور می كردند و این مرد آمد و عبای حضرت را از پشت سر برداشت و رفت، حضرت ملتفت نشدند ولی غلامان ملتفت شده و او را دنبال كرده و عباء را از او گرفته و نزد حضرت آوردند، حضرت فرمودند این كه بود، گفتند: این مرد یاوه گو و مزاح كننده ای است كه مردم را می خنداند، فرمودند به او بگوئید: «ان

[صفحه 582]

لله یوما یخسر فیه المبطلون، برای خداوند روزی است كه افراد یاوه گو در آن روز در خسران و زیانند!»[11].

مولی علی (ع) در جمله ی بسیار جالبی می فرمایند: «و قروا انفسكم عن الفكاهات و مضاحك الحكایات و محال الترهات، وقار خود را نسبت به فكاهیات و حكایات خنده آور و محلهائی كه سخنان باطل گفته می شود حفظ كنید»[12] و با زیاده روی در اینها شخصیت خود را خدشه دار مگردانید.

مرحوم الهی، در ذیل این فراز (و ان ضحك لم یعل صوته) چنین می سراید:


و گر خندد چو گل خندد در این باغ
نه آشوب افكند در باغ چون زاغ


غنچه لب گشاید در تبسم
كه آرد بلبلان را در ترنم


كه لبخند نهان خوش چون ربابست
چو خنده صبحدم كز آفتابست


لب خندان خوش است اما نه چندان
گل از خنده خزان گردد ببستان


بخند ای نازنین لیك بیندیش
كه لبخند فزون دل را كند ریش


ببین در قهقهه كبك خرامان
كه چشم باز بروی گشت خندان


حكایت


شنیدم طرفه كبك كوهساری
خرامان بود چون زیبا نگاری


به خنده كوه را رقصان همی خواست
نشاطش می فزود و غصه می كاست


به دشت از قهقهه آن كبك دلشاد
ز بالا، شاهبازی دیده بگشاد


گرفت آن كبك خندان را به چنگال
ز بهر طعمه بشكستش پر و بال


مبادا ناگهان باز شكاری
كند بازی به كبك كوهساری


در این محفل تو چون شمع ای خردمند
به جان سوز و به لب آهسته می خند


كه می ترسم ز لبخند فزونت
فلك چون غنچه سازد غرق خونت

[صفحه 583]


صفحه 580، 581، 582، 583.








    1. بحار، جلد 71، صفحه ی 277.
    2. بحار، جلد 76، صفحه ی 59.
    3. غرر الحكم.
    4. بحار، جلد 14، صفحه ی 249- جلد 76، صفحه ی 60.
    5. بحار، جلد 77، صفحه ی 285.
    6. غرر الحكم.
    7. بحار، جلد 76، صفحه ی 59. (در شرح خوئی ذیل همین فراز با تفاوتی نقل شده است).
    8. بحار جلد 77، صفحه ی 88.
    9. بحار جلد 77، صفحه ی 88.
    10. بحار جلد 76، صفحه ی 60- شرح ابن ابی الحدید، جلد 16، صفحه ی 121.
    11. تنبیه الخواطر جلد 4، صفحه ی 537.
    12. غرر الحكم (روایات دیگر نیز درباره ی ضحك در میزان الحكمه، باب «ضحك» جلد 5 صفحات 479 تا 486 آورده شده، می توانید مراجعه نمائید).